قبیله عشق

ما مفتخریم که پیرو مذهبی هستیم که رسول خدا مؤسس آن به امر خداوند تعالی بوده و علی (ع)این بنده‌‌ رها شده از تمام قیود، مامور‌‌ رها کردن بشر از تمام اغلال و بندگی هاست. اما م خمینی (ع)

قبیله عشق

ما مفتخریم که پیرو مذهبی هستیم که رسول خدا مؤسس آن به امر خداوند تعالی بوده و علی (ع)این بنده‌‌ رها شده از تمام قیود، مامور‌‌ رها کردن بشر از تمام اغلال و بندگی هاست. اما م خمینی (ع)

علم ودانش،از نگاه امام علی ع

 

  • علم و دانش امام علی(ع)

سخن از علم و دانش امام علی (ع) است. دانش انسانی برگزیده، که هیچ بیان و قلمی را یارای توصیف او نیست. او که پیامبرخدا (ص) درباره اش فرمود: خداوند آن قدر از فهم و دانش به علی عطا فرمود که اگر فهم و دانش او را بین زمینیان تقسیم کنند، همه را در برخواهد گرفت (و همه دانا می شوند.)(بحارالانوار / جلد39)

 

آفتاب، پرتوهای پرفروغش را یک به یک بر می چیند؛ یکی را از میان دشتی پر از شقایق، یکی را از دل دریایی ژرف، یکی را از لابه لای شاخ وبرگ درختان، و دیگری را از سرزمین خشک و سوزان مکه! نسیم ملایمی از کوه حِرا برخاست، آرام و بی صدا بسوی کعبه پیش رفت. جماعتی، در دوّمین جمعه ماه رجب، در گرداگرد خانه خدا مشغول طواف بودند. فاطمه با چهره‌ای خسته، به دور کعبه بی‌تابانه می‌گشت، و در حالی که قطرات اشک بر گونه‌هایش سرازیر بود، چنین زمزمه می کرد: "پروردگارا! به تو ایمان دارم. همانا من به آیین جدّم حضرت ابراهیم خلیل، که بنیانگذار خانه توست، ایمان دارم. پروردگارا! ای خدای قادر و توانا؛ تو را سوگند می‌دهم به حق بنیانگذار این خانه و به حق این فرزندی که در شکم دارم، این زایمان را بر من آسان بگردان!" 
ناگاه در مقابل چشمان حیرت زده مردم، دیوار کعبه شکافت! و به محض ورود فاطمه، دوباره چون قبل به هم آمد.  فریاد تعجّب از همگان بر خاست و به دنبال آن سکوت سنگینی همه جا را فرا گرفت. آب در گلوها خشکید. حیرت و تعجّب بر چهره‌ها نقش بست. نفس‌ها از سینه‌ها بیرون نمی‌آمد.
کسی جرأت نداشت که مهر سکوت را بشکند و بگوید: لحظه‌ای پیش، دیوار کعبه شکافته شد و زن حامله‌ای به درون کعبه رهنمون شد!
چه کسی باور می‌کرد که سنگ خارا آغوش بگشاید و زن حامله‌ای را در خود جای دهد؟!
زمانی حیرت و تعجب افزون شد که تلاش کلید داران حرم، در گشودنِ قفلِ درِ کعبه به نتیجه نرسید!
لحظه به لحظه بر ازدحام مردم افزوده می‌شد، تا از فرجام این راز آگاه شوند.
پس از سپری شدنِ مدتی نسبتاً طولانی، یکبار دیگر همان سنگ خارا آغوش باز کرد و سیمای درخشان «فاطمه بنت اسد» در حالی که «مولود کعبه» را در آغوش داشت، از درون کعبه طالع گردید.
غرور و شرف چون هاله‌ای سنگین بر سرِ مولود کعبه بال گسترده بود و پدرش ابوطالب در حالی که برق شعف از دیدگانش بیرون می‌زد، بانگ بر آورد: "هان ای مردمان! پسرم علی! در خانه خدا، دیده به جهان گشود." این حادثه پر شکوه و بی‌نظیر تاریخِ آفرینش، به روز جمعه، سیزدهم ماه رجب، در سی‌امین سال حمله ابرهه به خانه خدا که به عام الفیل معروف گردیده، اتّفاق افتاد.


آن روز که علی (ع) در مکانی مقدس به نام کعبه، دیده به جهان گشود، شگفتی همگان را برانگیخت، زیرا هیچگاه کسی در کعبه به دنیا نیامده بود و پس از آن نیز به دنیا نیامد، و این نبود مگر دلیلی بر بزرگی این مولود! و امروز ما میلاد انسان جامع و کاملی را پاس می داریم که جز خدایش و پیامبر (ص) کسی او را به درستی  نشناخت. چنانکه  پیامبر اکرم (ص) خطاب به او فرمود: "ای علی! خدا را نشناخت جز من و تو، و مرا نشناخت جز خدا و تو و تو را نشناخت مگر خدا و من." (روضةالمتقین، جلد 13) اما با این حال، علی چون خورشیدی تابناک در صفحه تاریخ می درخشد. ابن‌ابی الحدید از دانشمندان معروف و مشهور اهل سنت، در قرن هفتم وشارح برجسته نهج‌البلاغه در ضمن برشمردن فضایل علی(ع)می‌گوید: "چه بگویم دربارۀ مردی که دشمنانش به فضایل و مناقب وی اعتراف می کنند و هرگز برای آنان مقدور نشد که مناقبش را انکار نموده و فضایلش را بپوشانند!" 
آن گاه می افزاید: "... بنی امیّه، زمامداری اسلام را در شرق و غرب روی زمین به دست آوردند و با هر نوع حیله گری در خاموش ساختن نور او کوشیدند و هرگونه لعن و افترا را بر علی(ع) بالای منابر ترویج نمودند، هر کس که او را مدح و توصیف می کرد، مورد تهدید قرار می گرفت. هر روایتی که فضیلت علی(ع) را بازگو می کرد، ممنوع ساختند. حتی از نامگذاری به نام علی جلوگیری کردند. همه این اقدامات و تلاشها جز ظهور عظمت و جلالت شخصیت علی(ع) نتیجه ای در پی نداشت... در حقیقت این همه نابکاریهای بنی امیه مانند پوشانیدن آفتاب با کف دست بود... . حال من چه بگویم دربارۀ مردی که همۀ فضیلت ها به او منتهی می شود و هر مکتب و هر گروهی خود را به او منسوب می نماید. آری اوست رئیس همۀ فضیلت ها... ." (شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1)


اما چه کسی بهتر از خود امام می تواند خویش را توصیف کند. امام علی (ع) در ابتدای خطبه نورانی 175 نهج البلاغه به گوشه ای از علم و دانشی که خداوند در اختیارش گذاشته اشاره نموده و می فرماید: "سوگند به خدا، اگر بخواهم مى توانم هر کدام شما را از آغاز و پایان کارش، و از تمام شئون زندگى، آگاه سازم، امّا از آن مى ترسم که با اینگونه خبرها نسبت به رسول خدا (ص) کافر شوید. آگاه باشید که من این اسرار گرانبها را به یاران رازدار و مورد اطمینان خود مى سپارم. سوگند به خدایى که محمّد (ص) را به حق برانگیخت، و او را برگزید، جز به راستى سخن نگویم."
این سخن امام (ع) حکایت از آن دارد که آنچه از علم و دانش امیرالمؤمنین امام علی (ع) به دست ما رسیده، تنها قطره ای از اقیانوس علم و دانایی اوست، بطوریکه اگر تمام آن به دست مردم می رسید، به خاطر نداشتن ظرفیت لازم برای دریافت چنین معارفی، از مسیر حق دور گشته، و به لحاظ فکری و عقیدتی دچار انحراف شدیدی می شدند.
در حدیثی زیبا رسول مکرم اسلام (ص) در این باره می فرمایند: "تو به عیسى بن مریم شباهت دارى (از نظر زهد و عبادت) و اگر از این بیم نداشتم که گروهى از امتم درباره تو (غلوّ کنند و) همان بگویند که درباره عیسى بن مریم گفتند، سخنى درباره تو مى گفتم که از کنار هیچ جمعیّتى از مردم عبور نمى کردى، مگر آن که خاک زیر قدم هاى تو را براى تبرّک بر مى گرفتند!" (اصول کافی/ جلد 15) 


علم و دانش مولای متقیان علی (ع) به اندازه ای وسیع و گسترده بود که بر تمام رموز و ریزه کاری های علوم مختلف تسلّط کامل داشت، به گونه ای که در مقابل هیچ پرسش و مسئله ای، دچار حیرت و سرگردانی نمی شد، و بلافاصله و بدون ذرّه ای معطلی به پاسخ و حل آن می پرداخت .
ابوالمویّد موفق بن احمد خوارزمی که از اکابر علمای اهل سنت است، در کتاب مناقب خود نقل می کند که: "روزی عمر بن الخطاب از علی بن ابیطالب (ع) پرسید: چگونه است که هرگاه از حکمی از احکام یا از مسئله ای از مسائل از شما می پرسند بدون معطلی جواب می دهی؟! علی (ع) در پاسخ به عمر، ابتدا کف دست مبارک را در مقابل او باز کرده و سپس فرمود: چند انگشت در دست من است ؟! عمر فوری گفت: پنج انگشت. حضرت فرمود: چرا تأمل و فکر نکردی؟! عمر گفت: نیازی به فکر نداشت زیرا پنج انگشت در مقابل من حاضر بود.
امام فرمود: تمام مسائل و احکام و علوم در مقابل من مانند این کف دست حاضر است، لذا در پاسخ به سۆالات بدون تأمل جواب می دهم. سپس امام به معلم بزرگی که این علوم و معارف را در اختیارش قرار داده اشاره می کند و می فرماید: "پیامبر اسلام (ص) همه اطلاعات را به من سپرده است، و از محل هلاکت آن کس که هلاک مى شود، و جاى نجات کسى که نجات مى یابد، و پایان این حکومت، همه را به من خبر داده و مرا آگاه کرده است. هیچ حادثه اى بر من نگذشت جز آن که در گوشم نجوا کرد، و مرا مطّلع ساخت. در جایی دیگر امام فرمود: "پیامبر (ص) هر چه از حلال و حرام یا امر و نهى، یا اطاعت و معصیت که وجود داشت و یا تا روز قیامت اتفاق می افتاد را ترک نکرد و همه را به من آموخت و آن را حفظ کردم و یک حرف از آن را هم فراموش نکردم. سپس دست بر سینه من گذاشت و از خدا خواست که قلب مرا پر از علم و فهم و فقه و حکمت و نور نماید و مرا طورى علم دهد که جهل به من راه نیابد، و طورى حفظ کنم که فراموشى به من عارض نشود. "از همین رو، هر گاه خلیفه دوم، عمر بن خطاب، به مشکلی بر می خورد که کس دیگری قادر به پاسخگویی آن نبود، به نزد امام علی(ع) می رفت. و در این باره می گفت: "اى ابو الحسن! من از زندگى با کسانى که تو در میانشان نباشى، به خدا پناه مى برم." در جایی دیگر می گوید: "اگر على نبود، عمر هلاک مى شد."


تلاش و کوشش امام علی (ع) در جهت کسب فیض از پیامبر بزرگ اسلام (ص) یک تلاش مستمر و بی وقفه بود. و این تلاش او را به جایی رسانید که رسول گرامی اسلام (ص) در لحظات پایانی عمر خویش نیز علی (ع ) را از دریای بیکران علم و دانش خود بهره مند ساخت. 
عبدالله بن عمرو بن العاص نقل می کند که رسول خدا (ص) به هنگام مریضی در پایان عمر شریف فرمود: برادرم علی را صدا بزنید وقتی او را خواندند، نزد پیامبر (ص) آمد. آن حضرت او را با جامۀ خود پوشاند و سر مبارک را نزد او خم کرد هنگامی که علی از نزد پیامبر بیرون رفت به او گفتند: یا علی! پیامبر به شما چه فرمود؟! حضرت در جواب فرمود: "رسول خدا هزار باب از علم را به من تعلیم فرمود که از هر بابی هزار باب دیگر گشوده می شود." (بحار الأنوار / جلد 38)

مرقد مبارک حضرت علی(ع) در نجف

در پایان ضمن عرض تبریک سالروز امام علی (ع) از خداوند متعال توفیق روز افزون و عمری با برکت را برای همه شما خوبان خواستاریم. .

علی (ع) وقرآن

مجله فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان

مشترکات قرآن و نهج البلاغه(2)

کم و زیاد روزی در مقام تقدیر و تقسیم غیر از مقام ایصال آن به مخلوق است زیرا رتبة تقدیر، مقّدم و رتبة ایصال[1]، مؤخّر است و از قرآن و نهج البلاغه استفاده می شود که این اندازه گیری در رتبة اول می باشد و برای رتبة دوم علّت و موجب دیگری لازم است که طلب و سعی و کوشش باشد. پس اگر دو نفر با وجود طلب مساوی، روزی مختلف بدست آوردند، کاشف از این است که در مرحلة تقدیر و تقسیم روزی این دو نفر مختلف بوده است.
قران
6ـ شکر نعمت، نعمتت افزون کند
خداوند از قول موسی بن عمران به بنی اسراییل حکایت می کند:
«وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ؛ (ابراهیم/ 7) زمانی که پروردگارتان اعلام کرد که اگر سپاسگزاری کنید، افزونتان دهم و اگر ناسپاسی کنید، عذاب من بسیار سخت است.»
«اِذا وَصَلَتْ اِلَیْکُمْ اَطْرافٌ النِّعَمِ فَلا تُنَفِّرُوا اَقْصاها بِقِلًّةِ الشُّکْرِ؛ (حکمت، 85) هرگاه نمونه ها و اوایل نعمت به شما رسید باقیماندة آن را به کمی سپاس، دور نسازید.»
«اِنَّ لِلَّهِ فی کُلِّ نِعْمَةٍ حَقّاً فَمَنْ اَدّاهُ زادَهْ مِنْها وَ مَنْ قَصَّرَ فیهِ خاطَرَ بِزَوالِ نِعْمَتِهِ؛ (حکمت 236) همانا خدای را در هر نعمتی حقی است که هر کس آن را به جا آورد، خدا از آن نعمت او را فراوان دهد و هر کس در انجام آن حق، کوتاهی کند در خطر زوال آن نعمت افتد.»
علی  (علیه السلام) در خطبه ای که بعد از برگشتن از جنگ صفین قرائت نموده، می فرماید:
«اَحْمَدُهُ أسْتِتْماماً لِنِعْمَتِهِ؛ (خطبة 2) خدا را برای تمام گردانیدن نعمتش، سپاس می گزارم.»

7ـ اندازه گیری روزی مخلوق به دست خدا است


«وَ اللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَکُمْ عَلی بَعْضٍ فِی الرِّزْقِ؛ (نحل/ 71) خدا بعضی از شما را بر بعضی دیگر در روزی برتری داد.»
«اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ؛ (رعد/ 26) خدا روزی را برای هر که خواهد گشایش دهد یا تنگ گیرد.»
و نیز می فرماید:
«نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ؛ (زخرف/34) ماییم که معاش آنان را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کردیم و بعضی از آنها را بر بعضی دیگر به مرتبت بالا بردیم.»
«وَ قَدَّرَ الْاَرْزاقَ فَکَثَّرَها وَ قَلَّلَها وَ قَسَّمَها عَلَی الضِّیْقِ وَ السَّعَةِ فَعَدَلَ فیها؛ (خطبة 90) روزی ها را اندازه گیری کرد و به تنگی و فراخی قسمت کرد و دراین قسمت به عدالت رفتار نمود.»
بیان:
کم و زیاد روزی در مقام تقدیر و تقسیم غیر از مقام ایصال آن به مخلوق است زیرا رتبة تقدیر، مقّدم و رتبة ایصال[1]، مؤخّر است و از قرآن و نهج البلاغه استفاده می شود که این اندازه گیری در رتبة اول می باشد و برای رتبة دوم علّت و موجب دیگری لازم است که طلب و سعی و کوشش باشد. پس اگر دو نفر با وجود طلب مساوی، روزی مختلف بدست آوردند، کاشف از این است که در مرحلة تقدیر و تقسیم روزی این دو نفر مختلف بوده است.
و اما راجع به علت این اختلاف در رتبة تقدیر در قرآن بیان شده است:
«لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا؛ (زخرف/ 32) تا بعضی از آنان بعض دیگر را مسخّر خود گرداند.»
مقصود این است که چون انسان حوایجی دارد که به تنهایی از عهدة انجام آنها برنمی آید، به کمک روزی بیشتر و ثروت زیادتری که دارد، می تواند دیگران را برای انجام آن حوایج مسخّر خود کند. در نهج البلاغه علت این اختلاف چنین بیان شده است:
«لِیَبْتَلِیَ مَنْ اَرادَ مَیْسُورِها وِ مَعْسُورِها وَ لِیَخْتَبِرَ بِذلِکَ الشُّکْرَ وَ الصَّبْرَ مِنْ غَنِیِّها وَ فقیرِها؛ (خطبة 90) تا به آسانی و دشواری روزی هر که را بخواهد، آزمایش نماید و به همین طریق، سپاسگزاری را از ثروتمند و صبر و بردباری را از فقیر و مستمند بیازماید.»

8ـ خدا هر گناهی را به یک و هر حسنه یی را به ده حساب می کند


«مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزی إِلاَّ مِثْلَها وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ؛ (انعام/ 160) هرکس کار نیکی را انجام دهد، ده برابر آن اجر دارد و هر کس گناهی را مرتکب شود جز مثل آن سزایش ندهند و ستمشان نکنند.»
علی  (علیه السلام) در نامه یی که به پسرش امام حسن  (علیه السلام) نوشته است بعد از آنکه رحمت و لطف خدای مهربان را شرح می دهد، می فرماید:
«وَ لَمْ یُوئِسْکَ مِنَ الرَّحْمَةِ بَلْ جَعَلَ نُزُوعَکَ عَنِ الذَّنْبِ حَسَنَةًً وَ حَسَبَ سَیِّئَتَکَ واحِدَةً وَ حَسَبَ حَسَنَتَکَ عَشْراً؛ (نامه 31) ترا از رحمت خود ناامید نکرده، بلکه بازگشت ترا از گناه حسنه یی قرار داده و گناه ترا یکی و کار نیکت را ده برابر حساب کرده است.»

9ـ گناه شرک، آمرزیده نمی شود


«إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَری إِثْماً عَظِیماً ؛ (نساء/ 48) محققاً خدا نمی آمرزد که به او شرک آورند و جز این، هر که را بخواهد می بخشد و هر کس به خدا شرک آورد، گناهی بزرگ مرتکب شده است.»
علی  (علیه السلام) در آخر خطبه یی که با موعظه و نصیحت شروع می شود، ظلم را سه قسمت نموده و راجع به قسم اول که شدیدترین اقسام آن است، می فرماید:
«فَاَمَّا الظُّلْمَ الَّذی لا یُغْفَرُ فَالشِّرْکُ بِاللهِ قالَ اللهُ سٌبْحانَهُ: «اِنَّ اللهَ لا یَغْفِرُ اَنْ یُشْرَکَ بِهِ»؛ (خطبة 175) اما ظلمی که بخشیده نمی شود، شرک به خدا است و خدا فرموده است: «محققاً»خدا نمی آمرزد که به او شرک آورند.»

10ـ ترغیب و تشویق به دعا


«وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ؛ (غافر/ 60) پروردگارتان گفته است، مرا بخوانید تا اجابتتان کنم.»
«وَ إِذا سَئَلَکَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ؛ (بقره/ 186) و اگر بندگانم درباره ی من از تو پرسند، من نزدیک هستم و چون صاحب دعا مرا بخواند، دعای او را اجابت می کنم.»
«وَ مَنْ سَئَلَهٌ اَعْطاهٌ؛ (خطبه 89) و هر کسی که چیزی از او خواست، عطا فرمود.»
در نامه یی که علی  (علیه السلام) به پسرش نوشته است، یادآور می شود:
«وَ اَعْلَمْ اَنَّ الَّذی بِیَدِهِ خّزائِنُ السَّمواتِ و الْاَرْضِ قَدْ اَذِنَ لَکَ فِی الدُّعاءِ وِ تَکَفَّلَ لَکَ بِالْاِجابَةِ وَ اَمَرَکَ اَنْ تَسْاَلَهُ لِیُعْطیکَ وَ تَسْتَرْحِمَهُ لِیَرْحَمَکَ؛ (نامه 31) خدایی که خزانه های آسمان و زمین به دست اوست به تو اجازة دعا داده و اجابت آن را برای تو ضامن گشته و به تو فرموده که از او بخواهی تا عطا کند و مهربانی طلبی تا مهربانی کند.»
«وَلا لِیَفْتَحَ عَلی عَبْدٍ بابَ الدُّعاءِ وَ یُغْلِقَ عَنْهُ بابَ الْاِجابَةِ؛ (حکمت 427) نمی شود که خدا بر بنده یی در دعا را بگشاید و در اجابت را بر او ببندد.»

11ـ نتیجه خوبی و بدی کار انسان به خود او باز می گردد


«إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها ؛ (اسراء/ 7) اگر نیکی کنید به خویش نیکی کرده اید و اگر بدی کنید برای خودتان است.»
«یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّما بَغْیُکُمْ عَلی أَنْفُسِکُمْ؛ (یونس/ 23) ای مردم سرکشی کردن شما به ضرر خودتان است.»
و نیز می فرماید:
«فَمَنِ اهْتَدی فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها؛ (زمر/ 41) هر که هدایت یابد برای خویشتن است و هر که گمراه شود به ضرر خویش گمراه می شود.»
«مَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِأَنْفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ؛ (روم/ 44) هر که کافر شود، زیان کفرش بر خود اوست و کسانی که عمل شایسته یی انجام دهند برای خودشان آماده می کنند.»
در نامه یی که علی  (علیه السلام) به قثم بن عباس بن عبدالمطلب حاکم مکه نوشته اند، می فرماید:
«وَ لَنْ یَفُوزَ بِالْخَیْرِ اِلاّ عامِلُهُ وَ لا یُجْزی جَزاءَ الشَّرِّ اِلاّ فاعِلُهُ؛ (نامه 33) و هرگز به خیر و نیکی نرسد مگر نیکوکار و هرگز کیفر بدی نبیند مگر بدکردار.»

12ـ متاع دنیا و ذخیرة آخرت


«الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلاً؛ (کهف/ 46) مال و فرزندان زیور زندگی این دنیا است و کارهای شایستة ماندنی نزد پروردگارت، از نظر پاداش بهتر و امید آن بیشتر است.»
«اِنَّ المْالَ وَ الْبَنینَ حَرْثُ الدُّنْیا وَ الْعَمَلَ الصّالِحَ حَرْثُ الْاخِرَةِ؛ (خطبة 23) همانا مال و فرزندان کشت دنیا و کار شایسته، کشت آخرت است.»

13ـ کم فروشی نکنید


«وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ إِذا کِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً؛ (اسراء/ 35) و چون به وزن کردن پرداختید، پیمانه را تمام دهید و با ترازوی درست وزن کنید که این بهتر و سرانجام آن نیکوتر است.»
علی  (علیه السلام) در نامه یی که به مالک اشتر نوشته است، تذکر می دهد که:
«وَلْیَکُنِ الْبَیْعٌ بَیْعاً سَمْحاً بِمَوازینِ عَدْلٍ؛ (نامه 53) داد و ستد باید آسان و به ترازوهای بی کم و زیاد باشد.»

14ـ انسان، بسیاری از چیزها را نمی داند


چون از پیغمبر اکرم راجع به «روح»سؤال کردند، این آیه نازل شد:
«وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِیلاً؛ (اسراء/85) از تو درباره ی روح می پرسند، بگو روح مربوط به پروردگار من است و شما جز اندکی از علم، داده نشده اید. »
در ذیل آیة شریفة امانت می فرماید:
«إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً؛ (احزاب/ 72) همانا انسان ستم پیشه و بسیار نادان است.»
علی  (علیه السلام) در نامه یی به امام حسن  (علیه السلام) بعد از آنکه راجع به مبدأ و معاد و امتحان خدا سفارش کرده اند، می فرماید:
«فَاِنْ اَشْکَلَ عَلَیْکَ شَیْءٌ مِنْ ذلِکَ فَاحْمِلْهُ عَلی جَهالَتِکَ بِهِ فَاِنَّکَ اَوَّلَ ما خٌلِقْتَ جاهِلاً ثْمَّ عٌلِّمْتَ وَ ما اَکْثَرَ ما تَجْهَلُ مِنَ الْاُمُورِ وَ یَتَحَیَّرُ فیهِ رَأْیُکَ وَ یَضِلُّ فیهِ بَصَرُکَ ثُمَّ تُبْصِرُهُ بَعْدَ ذلِکَ؛ (نامه 31) پس اگر چیزی از این مطالب بر تو مشکل شد، آن را بر نادانی خود حمل کن زیرا تو در ابتدای آفرینشت نادان بودی و سپس دانش آموختی و چه بسیار است آنچه 

علم و دانش امام علی(ع)

  • علم و دانش امام علی(ع)

سخن از علم و دانش امام علی (ع) است. دانش انسانی برگزیده، که هیچ بیان و قلمی را یارای توصیف او نیست. او که پیامبرخدا (ص) درباره اش فرمود: خداوند آن قدر از فهم و دانش به علی عطا فرمود که اگر فهم و دانش او را بین زمینیان تقسیم کنند، همه را در برخواهد گرفت (و همه دانا می شوند.)(بحارالانوار / جلد39)

 

آفتاب، پرتوهای پرفروغش را یک به یک بر می چیند؛ یکی را از میان دشتی پر از شقایق، یکی را از دل دریایی ژرف، یکی را از لابه لای شاخ وبرگ درختان، و دیگری را از سرزمین خشک و سوزان مکه! نسیم ملایمی از کوه حِرا برخاست، آرام و بی صدا بسوی کعبه پیش رفت. جماعتی، در دوّمین جمعه ماه رجب، در گرداگرد خانه خدا مشغول طواف بودند. فاطمه با چهره‌ای خسته، به دور کعبه بی‌تابانه می‌گشت، و در حالی که قطرات اشک بر گونه‌هایش سرازیر بود، چنین زمزمه می کرد: "پروردگارا! به تو ایمان دارم. همانا من به آیین جدّم حضرت ابراهیم خلیل، که بنیانگذار خانه توست، ایمان دارم. پروردگارا! ای خدای قادر و توانا؛ تو را سوگند می‌دهم به حق بنیانگذار این خانه و به حق این فرزندی که در شکم دارم، این زایمان را بر من آسان بگردان!" 
ناگاه در مقابل چشمان حیرت زده مردم، دیوار کعبه شکافت! و به محض ورود فاطمه، دوباره چون قبل به هم آمد.  فریاد تعجّب از همگان بر خاست و به دنبال آن سکوت سنگینی همه جا را فرا گرفت. آب در گلوها خشکید. حیرت و تعجّب بر چهره‌ها نقش بست. نفس‌ها از سینه‌ها بیرون نمی‌آمد.
کسی جرأت نداشت که مهر سکوت را بشکند و بگوید: لحظه‌ای پیش، دیوار کعبه شکافته شد و زن حامله‌ای به درون کعبه رهنمون شد!
چه کسی باور می‌کرد که سنگ خارا آغوش بگشاید و زن حامله‌ای را در خود جای دهد؟!
زمانی حیرت و تعجب افزون شد که تلاش کلید داران حرم، در گشودنِ قفلِ درِ کعبه به نتیجه نرسید!
لحظه به لحظه بر ازدحام مردم افزوده می‌شد، تا از فرجام این راز آگاه شوند.
پس از سپری شدنِ مدتی نسبتاً طولانی، یکبار دیگر همان سنگ خارا آغوش باز کرد و سیمای درخشان «فاطمه بنت اسد» در حالی که «مولود کعبه» را در آغوش داشت، از درون کعبه طالع گردید.
غرور و شرف چون هاله‌ای سنگین بر سرِ مولود کعبه بال گسترده بود و پدرش ابوطالب در حالی که برق شعف از دیدگانش بیرون می‌زد، بانگ بر آورد: "هان ای مردمان! پسرم علی! در خانه خدا، دیده به جهان گشود." این حادثه پر شکوه و بی‌نظیر تاریخِ آفرینش، به روز جمعه، سیزدهم ماه رجب، در سی‌امین سال حمله ابرهه به خانه خدا که به عام الفیل معروف گردیده، اتّفاق افتاد.


آن روز که علی (ع) در مکانی مقدس به نام کعبه، دیده به جهان گشود، شگفتی همگان را برانگیخت، زیرا هیچگاه کسی در کعبه به دنیا نیامده بود و پس از آن نیز به دنیا نیامد، و این نبود مگر دلیلی بر بزرگی این مولود! و امروز ما میلاد انسان جامع و کاملی را پاس می داریم که جز خدایش و پیامبر (ص) کسی او را به درستی  نشناخت. چنانکه  پیامبر اکرم (ص) خطاب به او فرمود: "ای علی! خدا را نشناخت جز من و تو، و مرا نشناخت جز خدا و تو و تو را نشناخت مگر خدا و من." (روضةالمتقین، جلد 13) اما با این حال، علی چون خورشیدی تابناک در صفحه تاریخ می درخشد. ابن‌ابی الحدید از دانشمندان معروف و مشهور اهل سنت، در قرن هفتم وشارح برجسته نهج‌البلاغه در ضمن برشمردن فضایل علی(ع)می‌گوید: "چه بگویم دربارۀ مردی که دشمنانش به فضایل و مناقب وی اعتراف می کنند و هرگز برای آنان مقدور نشد که مناقبش را انکار نموده و فضایلش را بپوشانند!" 
آن گاه می افزاید: "... بنی امیّه، زمامداری اسلام را در شرق و غرب روی زمین به دست آوردند و با هر نوع حیله گری در خاموش ساختن نور او کوشیدند و هرگونه لعن و افترا را بر علی(ع) بالای منابر ترویج نمودند، هر کس که او را مدح و توصیف می کرد، مورد تهدید قرار می گرفت. هر روایتی که فضیلت علی(ع) را بازگو می کرد، ممنوع ساختند. حتی از نامگذاری به نام علی جلوگیری کردند. همه این اقدامات و تلاشها جز ظهور عظمت و جلالت شخصیت علی(ع) نتیجه ای در پی نداشت... در حقیقت این همه نابکاریهای بنی امیه مانند پوشانیدن آفتاب با کف دست بود... . حال من چه بگویم دربارۀ مردی که همۀ فضیلت ها به او منتهی می شود و هر مکتب و هر گروهی خود را به او منسوب می نماید. آری اوست رئیس همۀ فضیلت ها... ." (شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1)


اما چه کسی بهتر از خود امام می تواند خویش را توصیف کند. امام علی (ع) در ابتدای خطبه نورانی 175 نهج البلاغه به گوشه ای از علم و دانشی که خداوند در اختیارش گذاشته اشاره نموده و می فرماید: "سوگند به خدا، اگر بخواهم مى توانم هر کدام شما را از آغاز و پایان کارش، و از تمام شئون زندگى، آگاه سازم، امّا از آن مى ترسم که با اینگونه خبرها نسبت به رسول خدا (ص) کافر شوید. آگاه باشید که من این اسرار گرانبها را به یاران رازدار و مورد اطمینان خود مى سپارم. سوگند به خدایى که محمّد (ص) را به حق برانگیخت، و او را برگزید، جز به راستى سخن نگویم."
این سخن امام (ع) حکایت از آن دارد که آنچه از علم و دانش امیرالمؤمنین امام علی (ع) به دست ما رسیده، تنها قطره ای از اقیانوس علم و دانایی اوست، بطوریکه اگر تمام آن به دست مردم می رسید، به خاطر نداشتن ظرفیت لازم برای دریافت چنین معارفی، از مسیر حق دور گشته، و به لحاظ فکری و عقیدتی دچار انحراف شدیدی می شدند.
در حدیثی زیبا رسول مکرم اسلام (ص) در این باره می فرمایند: "تو به عیسى بن مریم شباهت دارى (از نظر زهد و عبادت) و اگر از این بیم نداشتم که گروهى از امتم درباره تو (غلوّ کنند و) همان بگویند که درباره عیسى بن مریم گفتند، سخنى درباره تو مى گفتم که از کنار هیچ جمعیّتى از مردم عبور نمى کردى، مگر آن که خاک زیر قدم هاى تو را براى تبرّک بر مى گرفتند!" (اصول کافی/ جلد 15) 


علم و دانش مولای متقیان علی (ع) به اندازه ای وسیع و گسترده بود که بر تمام رموز و ریزه کاری های علوم مختلف تسلّط کامل داشت، به گونه ای که در مقابل هیچ پرسش و مسئله ای، دچار حیرت و سرگردانی نمی شد، و بلافاصله و بدون ذرّه ای معطلی به پاسخ و حل آن می پرداخت .
ابوالمویّد موفق بن احمد خوارزمی که از اکابر علمای اهل سنت است، در کتاب مناقب خود نقل می کند که: "روزی عمر بن الخطاب از علی بن ابیطالب (ع) پرسید: چگونه است که هرگاه از حکمی از احکام یا از مسئله ای از مسائل از شما می پرسند بدون معطلی جواب می دهی؟! علی (ع) در پاسخ به عمر، ابتدا کف دست مبارک را در مقابل او باز کرده و سپس فرمود: چند انگشت در دست من است ؟! عمر فوری گفت: پنج انگشت. حضرت فرمود: چرا تأمل و فکر نکردی؟! عمر گفت: نیازی به فکر نداشت زیرا پنج انگشت در مقابل من حاضر بود.
امام فرمود: تمام مسائل و احکام و علوم در مقابل من مانند این کف دست حاضر است، لذا در پاسخ به سۆالات بدون تأمل جواب می دهم. سپس امام به معلم بزرگی که این علوم و معارف را در اختیارش قرار داده اشاره می کند و می فرماید: "پیامبر اسلام (ص) همه اطلاعات را به من سپرده است، و از محل هلاکت آن کس که هلاک مى شود، و جاى نجات کسى که نجات مى یابد، و پایان این حکومت، همه را به من خبر داده و مرا آگاه کرده است. هیچ حادثه اى بر من نگذشت جز آن که در گوشم نجوا کرد، و مرا مطّلع ساخت. در جایی دیگر امام فرمود: "پیامبر (ص) هر چه از حلال و حرام یا امر و نهى، یا اطاعت و معصیت که وجود داشت و یا تا روز قیامت اتفاق می افتاد را ترک نکرد و همه را به من آموخت و آن را حفظ کردم و یک حرف از آن را هم فراموش نکردم. سپس دست بر سینه من گذاشت و از خدا خواست که قلب مرا پر از علم و فهم و فقه و حکمت و نور نماید و مرا طورى علم دهد که جهل به من راه نیابد، و طورى حفظ کنم که فراموشى به من عارض نشود. "از همین رو، هر گاه خلیفه دوم، عمر بن خطاب، به مشکلی بر می خورد که کس دیگری قادر به پاسخگویی آن نبود، به نزد امام علی(ع) می رفت. و در این باره می گفت: "اى ابو الحسن! من از زندگى با کسانى که تو در میانشان نباشى، به خدا پناه مى برم." در جایی دیگر می گوید: "اگر على نبود، عمر هلاک مى شد."


تلاش و کوشش امام علی (ع) در جهت کسب فیض از پیامبر بزرگ اسلام (ص) یک تلاش مستمر و بی وقفه بود. و این تلاش او را به جایی رسانید که رسول گرامی اسلام (ص) در لحظات پایانی عمر خویش نیز علی (ع ) را از دریای بیکران علم و دانش خود بهره مند ساخت. 
عبدالله بن عمرو بن العاص نقل می کند که رسول خدا (ص) به هنگام مریضی در پایان عمر شریف فرمود: برادرم علی را صدا بزنید وقتی او را خواندند، نزد پیامبر (ص) آمد. آن حضرت او را با جامۀ خود پوشاند و سر مبارک را نزد او خم کرد هنگامی که علی از نزد پیامبر بیرون رفت به او گفتند: یا علی! پیامبر به شما چه فرمود؟! حضرت در جواب فرمود: "رسول خدا هزار باب از علم را به من تعلیم فرمود که از هر بابی هزار باب دیگر گشوده می شود." (بحار الأنوار / جلد 38)

علی (ع) وقرآن

مجله فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان

مشترکات قرآن و نهج البلاغه(2)

کم و زیاد روزی در مقام تقدیر و تقسیم غیر از مقام ایصال آن به مخلوق است زیرا رتبة تقدیر، مقّدم و رتبة ایصال[1]، مؤخّر است و از قرآن و نهج البلاغه استفاده می شود که این اندازه گیری در رتبة اول می باشد و برای رتبة دوم علّت و موجب دیگری لازم است که طلب و سعی و کوشش باشد. پس اگر دو نفر با وجود طلب مساوی، روزی مختلف بدست آوردند، کاشف از این است که در مرحلة تقدیر و تقسیم روزی این دو نفر مختلف بوده است.
قران
6ـ شکر نعمت، نعمتت افزون کند
خداوند از قول موسی بن عمران به بنی اسراییل حکایت می کند:
«وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ؛ (ابراهیم/ 7) زمانی که پروردگارتان اعلام کرد که اگر سپاسگزاری کنید، افزونتان دهم و اگر ناسپاسی کنید، عذاب من بسیار سخت است.»
«اِذا وَصَلَتْ اِلَیْکُمْ اَطْرافٌ النِّعَمِ فَلا تُنَفِّرُوا اَقْصاها بِقِلًّةِ الشُّکْرِ؛ (حکمت، 85) هرگاه نمونه ها و اوایل نعمت به شما رسید باقیماندة آن را به کمی سپاس، دور نسازید.»
«اِنَّ لِلَّهِ فی کُلِّ نِعْمَةٍ حَقّاً فَمَنْ اَدّاهُ زادَهْ مِنْها وَ مَنْ قَصَّرَ فیهِ خاطَرَ بِزَوالِ نِعْمَتِهِ؛ (حکمت 236) همانا خدای را در هر نعمتی حقی است که هر کس آن را به جا آورد، خدا از آن نعمت او را فراوان دهد و هر کس در انجام آن حق، کوتاهی کند در خطر زوال آن نعمت افتد.»
علی  (علیه السلام) در خطبه ای که بعد از برگشتن از جنگ صفین قرائت نموده، می فرماید:
«اَحْمَدُهُ أسْتِتْماماً لِنِعْمَتِهِ؛ (خطبة 2) خدا را برای تمام گردانیدن نعمتش، سپاس می گزارم.»

7ـ اندازه گیری روزی مخلوق به دست خدا است


«وَ اللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَکُمْ عَلی بَعْضٍ فِی الرِّزْقِ؛ (نحل/ 71) خدا بعضی از شما را بر بعضی دیگر در روزی برتری داد.»
«اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ؛ (رعد/ 26) خدا روزی را برای هر که خواهد گشایش دهد یا تنگ گیرد.»
و نیز می فرماید:
«نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ؛ (زخرف/34) ماییم که معاش آنان را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کردیم و بعضی از آنها را بر بعضی دیگر به مرتبت بالا بردیم.»
«وَ قَدَّرَ الْاَرْزاقَ فَکَثَّرَها وَ قَلَّلَها وَ قَسَّمَها عَلَی الضِّیْقِ وَ السَّعَةِ فَعَدَلَ فیها؛ (خطبة 90) روزی ها را اندازه گیری کرد و به تنگی و فراخی قسمت کرد و دراین قسمت به عدالت رفتار نمود.»
بیان:
کم و زیاد روزی در مقام تقدیر و تقسیم غیر از مقام ایصال آن به مخلوق است زیرا رتبة تقدیر، مقّدم و رتبة ایصال[1]، مؤخّر است و از قرآن و نهج البلاغه استفاده می شود که این اندازه گیری در رتبة اول می باشد و برای رتبة دوم علّت و موجب دیگری لازم است که طلب و سعی و کوشش باشد. پس اگر دو نفر با وجود طلب مساوی، روزی مختلف بدست آوردند، کاشف از این است که در مرحلة تقدیر و تقسیم روزی این دو نفر مختلف بوده است.
و اما راجع به علت این اختلاف در رتبة تقدیر در قرآن بیان شده است:
«لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا؛ (زخرف/ 32) تا بعضی از آنان بعض دیگر را مسخّر خود گرداند.»
مقصود این است که چون انسان حوایجی دارد که به تنهایی از عهدة انجام آنها برنمی آید، به کمک روزی بیشتر و ثروت زیادتری که دارد، می تواند دیگران را برای انجام آن حوایج مسخّر خود کند. در نهج البلاغه علت این اختلاف چنین بیان شده است:
«لِیَبْتَلِیَ مَنْ اَرادَ مَیْسُورِها وِ مَعْسُورِها وَ لِیَخْتَبِرَ بِذلِکَ الشُّکْرَ وَ الصَّبْرَ مِنْ غَنِیِّها وَ فقیرِها؛ (خطبة 90) تا به آسانی و دشواری روزی هر که را بخواهد، آزمایش نماید و به همین طریق، سپاسگزاری را از ثروتمند و صبر و بردباری را از فقیر و مستمند بیازماید.»

8ـ خدا هر گناهی را به یک و هر حسنه یی را به ده حساب می کند


«مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزی إِلاَّ مِثْلَها وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ؛ (انعام/ 160) هرکس کار نیکی را انجام دهد، ده برابر آن اجر دارد و هر کس گناهی را مرتکب شود جز مثل آن سزایش ندهند و ستمشان نکنند.»
علی  (علیه السلام) در نامه یی که به پسرش امام حسن  (علیه السلام) نوشته است بعد از آنکه رحمت و لطف خدای مهربان را شرح می دهد، می فرماید:
«وَ لَمْ یُوئِسْکَ مِنَ الرَّحْمَةِ بَلْ جَعَلَ نُزُوعَکَ عَنِ الذَّنْبِ حَسَنَةًً وَ حَسَبَ سَیِّئَتَکَ واحِدَةً وَ حَسَبَ حَسَنَتَکَ عَشْراً؛ (نامه 31) ترا از رحمت خود ناامید نکرده، بلکه بازگشت ترا از گناه حسنه یی قرار داده و گناه ترا یکی و کار نیکت را ده برابر حساب کرده است.»

9ـ گناه شرک، آمرزیده نمی شود


«إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَری إِثْماً عَظِیماً ؛ (نساء/ 48) محققاً خدا نمی آمرزد که به او شرک آورند و جز این، هر که را بخواهد می بخشد و هر کس به خدا شرک آورد، گناهی بزرگ مرتکب شده است.»
علی  (علیه السلام) در آخر خطبه یی که با موعظه و نصیحت شروع می شود، ظلم را سه قسمت نموده و راجع به قسم اول که شدیدترین اقسام آن است، می فرماید:
«فَاَمَّا الظُّلْمَ الَّذی لا یُغْفَرُ فَالشِّرْکُ بِاللهِ قالَ اللهُ سٌبْحانَهُ: «اِنَّ اللهَ لا یَغْفِرُ اَنْ یُشْرَکَ بِهِ»؛ (خطبة 175) اما ظلمی که بخشیده نمی شود، شرک به خدا است و خدا فرموده است: «محققاً»خدا نمی آمرزد که به او شرک آورند.»

10ـ ترغیب و تشویق به دعا


«وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ؛ (غافر/ 60) پروردگارتان گفته است، مرا بخوانید تا اجابتتان کنم.»
«وَ إِذا سَئَلَکَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ؛ (بقره/ 186) و اگر بندگانم درباره ی من از تو پرسند، من نزدیک هستم و چون صاحب دعا مرا بخواند، دعای او را اجابت می کنم.»
«وَ مَنْ سَئَلَهٌ اَعْطاهٌ؛ (خطبه 89) و هر کسی که چیزی از او خواست، عطا فرمود.»
در نامه یی که علی  (علیه السلام) به پسرش نوشته است، یادآور می شود:
«وَ اَعْلَمْ اَنَّ الَّذی بِیَدِهِ خّزائِنُ السَّمواتِ و الْاَرْضِ قَدْ اَذِنَ لَکَ فِی الدُّعاءِ وِ تَکَفَّلَ لَکَ بِالْاِجابَةِ وَ اَمَرَکَ اَنْ تَسْاَلَهُ لِیُعْطیکَ وَ تَسْتَرْحِمَهُ لِیَرْحَمَکَ؛ (نامه 31) خدایی که خزانه های آسمان و زمین به دست اوست به تو اجازة دعا داده و اجابت آن را برای تو ضامن گشته و به تو فرموده که از او بخواهی تا عطا کند و مهربانی طلبی تا مهربانی کند.»
«وَلا لِیَفْتَحَ عَلی عَبْدٍ بابَ الدُّعاءِ وَ یُغْلِقَ عَنْهُ بابَ الْاِجابَةِ؛ (حکمت 427) نمی شود که خدا بر بنده یی در دعا را بگشاید و در اجابت را بر او ببندد.»

11ـ نتیجه خوبی و بدی کار انسان به خود او باز می گردد


«إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها ؛ (اسراء/ 7) اگر نیکی کنید به خویش نیکی کرده اید و اگر بدی کنید برای خودتان است.»
«یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّما بَغْیُکُمْ عَلی أَنْفُسِکُمْ؛ (یونس/ 23) ای مردم سرکشی کردن شما به ضرر خودتان است.»
و نیز می فرماید:
«فَمَنِ اهْتَدی فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها؛ (زمر/ 41) هر که هدایت یابد برای خویشتن است و هر که گمراه شود به ضرر خویش گمراه می شود.»
«مَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِأَنْفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ؛ (روم/ 44) هر که کافر شود، زیان کفرش بر خود اوست و کسانی که عمل شایسته یی انجام دهند برای خودشان آماده می کنند.»
در نامه یی که علی  (علیه السلام) به قثم بن عباس بن عبدالمطلب حاکم مکه نوشته اند، می فرماید:
«وَ لَنْ یَفُوزَ بِالْخَیْرِ اِلاّ عامِلُهُ وَ لا یُجْزی جَزاءَ الشَّرِّ اِلاّ فاعِلُهُ؛ (نامه 33) و هرگز به خیر و نیکی نرسد مگر نیکوکار و هرگز کیفر بدی نبیند مگر بدکردار.»

12ـ متاع دنیا و ذخیرة آخرت


«الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلاً؛ (کهف/ 46) مال و فرزندان زیور زندگی این دنیا است و کارهای شایستة ماندنی نزد پروردگارت، از نظر پاداش بهتر و امید آن بیشتر است.»
«اِنَّ المْالَ وَ الْبَنینَ حَرْثُ الدُّنْیا وَ الْعَمَلَ الصّالِحَ حَرْثُ الْاخِرَةِ؛ (خطبة 23) همانا مال و فرزندان کشت دنیا و کار شایسته، کشت آخرت است.»

13ـ کم فروشی نکنید


«وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ إِذا کِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً؛ (اسراء/ 35) و چون به وزن کردن پرداختید، پیمانه را تمام دهید و با ترازوی درست وزن کنید که این بهتر و سرانجام آن نیکوتر است.»
علی  (علیه السلام) در نامه یی که به مالک اشتر نوشته است، تذکر می دهد که:
«وَلْیَکُنِ الْبَیْعٌ بَیْعاً سَمْحاً بِمَوازینِ عَدْلٍ؛ (نامه 53) داد و ستد باید آسان و به ترازوهای بی کم و زیاد باشد.»

14ـ انسان، بسیاری از چیزها را نمی داند


چون از پیغمبر اکرم راجع به «روح»سؤال کردند، این آیه نازل شد:
«وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِیلاً؛ (اسراء/85) از تو درباره ی روح می پرسند، بگو روح مربوط به پروردگار من است و شما جز اندکی از علم، داده نشده اید. »
در ذیل آیة شریفة امانت می فرماید:
«إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً؛ (احزاب/ 72) همانا انسان ستم پیشه و بسیار نادان است.»
علی  (علیه السلام) در نامه یی به امام حسن  (علیه السلام) بعد از آنکه راجع به مبدأ و معاد و امتحان خدا سفارش کرده اند، می فرماید:
«فَاِنْ اَشْکَلَ عَلَیْکَ شَیْءٌ مِنْ ذلِکَ فَاحْمِلْهُ عَلی جَهالَتِکَ بِهِ فَاِنَّکَ اَوَّلَ ما خٌلِقْتَ جاهِلاً ثْمَّ عٌلِّمْتَ وَ ما اَکْثَرَ ما تَجْهَلُ مِنَ الْاُمُورِ وَ یَتَحَیَّرُ فیهِ رَأْیُکَ وَ یَضِلُّ فیهِ بَصَرُکَ ثُمَّ تُبْصِرُهُ بَعْدَ ذلِکَ؛ (نامه 31) پس اگر چیزی از این مطالب بر تو مشکل شد، آن را بر نادانی خود حمل کن زیرا تو در ابتدای آفرینشت نادان بودی و سپس دانش آموختی و چه بسیار است آنچه 

راز موفقیت از نگاه امام علی علیه السلام